روانشناسی

ذهن ترسنده

تنها چیزی که باید ازش بترسیم، خود ترس است.

(فرانکلین دلانو روزولت)

ذهن ترسنده

ذهن ترسنده

چاتو.بی. استوارت

من مدتی را در بیمارستان روانی بوده ­ام، در زندان بوده ­ام، و به طور ناخواسته­ ای بی خانمان بوده ­ام. در این لحظه من بدون هیچ درآمدی مراقب تمام وقت هستم و به واقعیت ناخواسته­ ی بی ­خانمانی خیره شده ­ام. اما به این نتیجه ی مهم رسیده ­ام، «واقعیت بعضی چیزها همیشه از ترس آن واقعیت، کمتر ترسناک است».

تصور، یک پدیده ­ی قوی است و از طریق مغز قوی، سوخت ­رسانی می­ شود. ناشناخته ­ها عواملی اسرارآمیزند. فرصت ­ها و ترس ­ها در هر گوشه و کناری به کمین نشسته ­اند. ترکیب این دو با هم، معمولا یک ترکیب تند و زننده است. تقریبا بدون استثنا ترس از چیزی، بزرگتر و بیشتر از واقعیت است. چیزهای زیادی در زندگی وجود دارد که موجب ترس زیادی در ما می­ شود. به دلایلی ذهن انسان همیشه منفی عمل می کند و به روی تاریک­ تر چیزها نگاه می­ کند. این پیش ­بینی غم ­انگیز به استرس سوخت می ­رساند. اما ما می­ توانیم واقعیت ذهنیمان را از طریق تصحیح ذهنی تغییر دهیم. اولین ترفند در مدیریت استرس مطمئن شدن از این است که تا جای ممکن برای چیزی آماده شده ­اید. اگر برای یک آزمون است، مطمئن شوید که به میزان کافی زمانتان را برای مطالعه به جای نگرانی صرف کرده­ اید. اگر یک مصاحبه شغلی است که بعضی افراد از شما سوالاتی می ­پرسند، پاسخ هایتان را تمرین کنید. رمز و راز این است که در آماده­ سازی­ های مثبت شما از زمانی که صرف منفی نگری و نادیده گرفتن می­شود، اجتناب می ­کنید.

ذهن ترسنده

تفکر مثبت نیز یک آماده­ سازی خیلی خوب است. اگر به بعضی از رویدادهای استرس­ زای آینده فکر می­ کنید، با مثبت دیدن آن نتیجه ی مثبتی در تخیل شما ایجاد خواهد شد. اگر ورزشکارید و یک مسابقه بزرگ پیش رو دارید، تصور کنید که بازی را برنده شده اید یا به سمت خانه با تندترین حالت ممکن می­ دوید تا شادی ­تان را اعلام کنید. تفکر مثبت استرس شما را می­کاهد و همین به تنهایی به شما کمک خواهد کرد. میزانی از زمان قبل از یک وقوع یک رویداد پیش رو برای آمادگی روانی وجود دارد. عامل کلیدی در این بازه ی زمانی تلاش برای حفظ حالت آرامش تا جای ممکن است.

به خودتان در این زمینه که تجربه یک ابزار ارزشمند است، آموزش دهید. تا جای ممکن درمورد آنچه که دیگران در مورد همین تجربه ای که شما پیش رو دارید، انجام داده­اند، غور و بررسی کنید. از آنان سوالاتی را که نگرانتان می­ کند بپرسید. برای مثال، اگر می­خواهید به دکتر برای کلون اسکوپی مراجعه کنید، از کسی که رویه اش را طی کرده سوالاتتان را بپرسید. از آنان بپرسید که چه احساسی بعد از انجام آن داشتند و چگونه آماده سازی­شان پیش رفت.

در نهایت اجازه دهید که تجربه در شما بنشیند و کار خود را با شما انجام دهد. هر زمان که به چیزی می پردازید، اجازه دهید که آن تجربه ی زندگی، معلمی برایتان باشد. به خودتان اجازه دهید که بالغ و پخته شوید. من در زندگی ام کارهای زیادی انجام داده­ام که از نظر دیگران خطرناک بوده است. برای مثال در شهر نیوآرک خانه به خانه رفتم و بشارت مسیح را دادم. بسیاری از مردم به احتمال زیاد به من خواهند گفت که نیوآرک یک محل بسیار خطرناک است. اوکی است اگر بخواهید برای خرید مواد به آنجا بروید. اما من از آنجاکه کارم، کاری فاسد نبود، هیچ وقت به مشکلی برنخوردم.

درس کلیدی که من اینجا به اشتراک می گذارم این است که من به خودم اعتماد دارم، از آنجاکه تجربه­ دارم. اولین باری که به جنوب برونکس رفتم وحشتناک بود. دومین بار اصلا بد نبود. اما تجارب زندگی هرگز به شما کمک نمی­ کنند مگر اینکه به آنها اجازه دهید که به شما درسی بدهند. بعد از تمامی اینها هیچی تو زندگی تا کنون آنقدر بد نبوده که شما نتوانید از آن رد شوید، از آنجاکه همین الان دارید این متن رو می ­خونید. این واقعیت را در نظر داشته باشید که هیچی آنقدر بد نخواهد شد.

بازنشر با ارزش از مانا کیلنیک

چگونه ذهن و جسم را تازه کنیم نشانه های نگرانیهای بی مورد و راههای رفع آن تست میزان اعتماد بنفس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *