فوتبال ایران

لیدر قرمز که وینگر آبی شد

حالا که خیلی سال می گذرد می نویسم. مرد میان سال کوتاه قامت و لاغر،با صورتی آفتاب سوخته که خودش را به سرمربی رساند تا تشکر کند مقابل صبا به پسرش بازی داده بود.پرویز قبلا چیزهایی شنیده بود. مثل اینکه پدر پرسپولیسی است اما بچه محصول آکادمی باشگاه استقلال.ماموریت بچه ، نجات همه خانواده از لحاظ مالی بود.خداحافظی با حاشیه جنوب تهران. پدر 2 دل بود. به او گفتند استعداد پسرت عالیست. به زودی یکی از بزرگان استقلال می شود پدر با همین اندیشه و رویا سوار اتوبوس شد که از زمین تمرین بر گردد سمت شهریار.

اینحا بحث‌ قرمز ‌ ‌و آبی ‌ و کری نیست. موضوع عوض شدن لاین زندگی چندین نفر برای همیشه است. البته پسر با افتخار در برنامه پخش زنده تلویریونی‌ از قرمز بودن پدر پرده برداشت اما دیگر نور به اندازه کافی افکنده شده بود به استعدادهای امید و می دانست حالا برای خواستنش باید میلیاردی هزینه کنند.نگران هیچ چیزی نبود چون مشتری پشت مشتری پشت در بودند.
برای لحظه ای خودمان را جای پدری بگذاریم که طرفدار پرسپولیس هست اما حالا بحث جدی فوتبالیست شدن پسرش مطرح شده و یک انتخاب غلط می‌تواند تا ابد نابودشان کند اما انتخاب پدر و پسر درست بود.از همان ۱۸ سالگی درخشید، چهره شد.بی آنکه ریالی به استقلال سود دهد شبانه رفت بلژیک.یک انتخاب اشتباه. اما چند ماه بعد سپاهان شد دومین منجی او.
چند مدت قرضی. سپس یک قرارداد سه سال رسمی . بعد از کلی دلبری از طرفداران تیم بابا علی، و شوخی هدفدار با نام دخترانه فرناز، با یک قرارداد ۳ ساله ، باز هم زد وسط هدف.
پدر همان ۱۰ سال قبل تصمیم نابی را گرفت ؛ تو باید در فوتبال پیشرفت کنی. قرارداد خوب ببندی و کشتی نجات همه ما شوی.شبیه همان قصه های همیشگی .

قصه آبی و قرمز بودن را فراموش کنید، آنها باید به فکر پیشرفت فنی و درآمد عالی باشند. در بهترین حالت بدون مصدومیت سنگین ۱۳ سال روی اوج اند و قیمت شان تاپ.
امید نورافکن برای ارتقای هزار پله ای زندگی خودش و خانواده ،زردهای همیشه نقد زاینده رود را انتخاب کرد. شاید ۳ سال بعد آمد و برای دل پدر. 2 لگد با پیراهن قرمز به توپ زد،شاید هم به عنوان کاپیتان و بزرگ برگشت به خاستگاه اولیه، همانجایی که به او پرواز و شکار و دور در جا در آسمان تیره را آموختند.در هر دو صورت توفیری ندارد .
قصه جبر است در انتخاب اولیه. وقتی قلبت قرمز می‌خواهد اما مسیر پرواز و ‌امکان‌بلند شدنت تنها از یک باند آبی است وبس. پس مجبوری حرفه ای باشی. خوب رل بازی کنی.قصه نورافکن تمام شد و حالا رسیدیم به لیدر سابق پرسپولیس و وینگر جدید استقلال .
چندسال قبل بچه بود و خام.
نمی‌فهمید بچه جنوب شهر بودن آداب خاص خودش را دارد. وقتی لفظ آمدی . دیگر کار تموم است،آنجا  دنیای پشت نکردن به عشق هاست.یکی می گوید حالا پرسپولیس نمی خواهد، چرا سپاهان و تراکتور و فولاد و باقی صنعتی ها که به صورت سنتی خوب پول خرج می کنند ، نمی روی ، آقای بچه پایین!؟
در پاسخ باز می مانم.لابد مهرداد دیده جای قائدی خالی است و می‌تواند سریع پیشرفت کند و با میانبر ها،ملی پوش شود.

این زندگی حرفه ای است. ” مژتبی محرمی ” اگر عقل معاش داشت بهتر از قلب عاشقش بود! چون آنقدر جمع می کرد که حالا وضعش این نباشد و البته ده ها اشتباه دیگر که هیچکس اینچنین به نابودی خویشتن قیام نکرد.
فوتبال حرفه ای شده.پس موقع حضور جلوی دوربین،قامت قیصر را بر ندارید و از عشق بچگی مطلقا چیزی نگویید.بعضی شغل‌ها،بعضی وقت‌ها عینا شبیه مرده‌شورها ست.هر کسی را می گذراند جلویت باید بشوری.به تو چه میت مومن‌ بوده یا کافر؟
در شغل روزنامه نگاری هم بعضا وقتی سردبیر می‌گوید فلانی رو بنواز، یا در مورد فلان چیز خوب یا بد بنویس ما هم فقط می شوریم ! آن لحظه مرده شوریم،گیرم یکی دو بار گفتی من نیستم و نمی‌شورم ‌و این با آرمان‌های من در تضاد است. آن وقت وقتی در اسنپ مسافر زدی، در روز سوم کاری در ترافیک استخوان سوز ،همت غرب به شرق ، اعصابت منفجر می شود و می گویی ، می روم‌می شورم‌ اما به روش خودم! خب سردبیر هم می گوید ایراد ندارد ، با قلم و نگاه خودت بشور و پهنش کن!
چقده سخته خدایا …
الان هم استقلال قرارداد ۲ ساله عالی با احتمال بازگشت و حضور در تیم ملی داده و داش مهرداد باید بشورد!خب جایی در پرسپولیس نداری، باقی تیم‌ها فضای خوب استقلال برای پیشرفت و جا افتادن یک وینگر تند وتیز را ندارد ، پس گور بابای لیدری جایگاه ۲۶ و پرسپولیسی بودن.راحت لباسش را بپوش. گل هم زدی شادی کن ولی خواهشا سمت آن جایگاه نرو که بعدا مشغول الذمه خودت می‌شوی.از طرفی هرگز هم آن لوگو را نبوس.چون‌ این یک مورد را نه خودت باور داری نه باقی.موضوع شخصی نبود.صرفا کاری بود. تو باید انتخاب خوب انجام می دادی و استقلال همه را داشت.

فقط امیدوارم اگر چند وقت بعد میلاد، لباس پرسپولیس را بر تن کرد جفتی برای چند دهه در نقش جعلی و دروغین برادران فنونی‌زاده نروید و ادعا نکنید یکی از اول آبی بود و دیگری قرمز. آن ۲ برادر و همه خانواده آبی بودند.
پس خواهشا شما دیگر آن ژانر تکراری را تکرار نکنید.فوتبال حرفه ای، پول حرفه ای، انتخاب حرفه ای.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *