فوتبال ایران

آرزوی فوتبالیست دستفروش ایرانی؛بازی در رئال مادرید

 امین مروانی، بازیکنی که گل برتری تیمش را در هفته ۲۲ لیگ آزادگان مقابل چادرملو به ثمر رساند این روزها حسابی در فضای مجازی خبر ساز شده است. درست بعد از پیروزی ملاثانی عکسی از گلزن این تیم در فضای مجازی منتشر شد که نشان می‌داد این بازیکن در حال دستفروشی در بازار است، همین قضیه باعث شد که توجه رسانه ها به این بازیکن بیشتر شود و جویای شرایط زندگی این بازیکن شوند. گفت و گویی را با بازیکن جوان استقلالی ها انجام شده را که در زیر می خوانیم.

*این روزها حسابی در فضای مجازی مورد توجه قرار گرفته‌ای از گل پیروزی بخش و بازی بگو؟

حقیقتش را بخواهید قبل از بازی این حس را داشتم که امروز یا گل می‌زنم یا پاس گل می‌دهم. هدف اصلی من گلزنی بود اما واقعا گل یا پاس گل برایم فرقی ندارد مهم این است که به تیمم کمک کنم که خدارو شکر موفق شدم گل بزنم و تیم با همان تک گل پیروز از زمین خارج شود.

*آغاز فوتبالت از کجا بود؟

من از ۶،۷ سالگی فوتبال بازی می‌کردم و در پایه های فولاد و نفت اهواز حضور داشتم بعد به اروند خرمشهر رفتم و بعد از آن در استقلال ملاثانی از لیگ ۲ به لیگ آزادگان آمدیم.

*اولین گل این فصلت بود درست است؟

بله اولین گلم بود اما دو پاس گل نیز در این فصل به هم تیمی هایم داده‌ام.

*بعد از بازی عکسی در حال دستفروشی از تو منتشر شد.

بله کار و شغل من و خانواده من دستفروشی یا به اصطلاح بساط کردن است. ما در تابستان خرما و رطب می‌فروشیم و در زمستان سبزیجات می آوریم.

*مشکلات مالی باعث شده که به کاری غیر از فوتبال رو بیاوری؟

راستش اگر بگویم مشکل مالی نداریم دروغ گفته ام.همه ما در تلاش هستیم که در این وضعیت اقتصادی بتوانیم خرج زندگیمان را در بیاوریم. از نظر مالی مشکل دارم اما این کار خانوادگی ما نیز هست از زمانی که پدر خدا بیامرزم زنده بود ما در بازار بساط داشتیم و چه حالا که در قید حیات نیست من همراه مادر و برادرم این کار را انجام می‌دهیم. امیدوارم بتوانم روزی به جایی برسم که بتوانیم به داخل بازار برویم و در آنجا بتوانیم کسب و کار خود را ادامه دهیم.

*برنامه یک روزت را برای ما تعریف می‌کنی؟

از صبح بعد از اینکه بیدار می‌شوم به بازار می‌روم و کار می‌کنم، بعد از ظهر سر تمرین می‌روم و بعد از آن دوباره حدود ساعت ۶ و ۷ به بازار می‌روم تا ساعت ۱۱ بازار هستیم که در تابستان نیز ساعات کاری ما بیشتر می‌شود.

*این برنامه در کنار فوتبال حرفه‌ای کمی سخت نیست؟

سختی که دارد اما خدا به ما نگاه ویژه‌ای دارد و نمی‌خواهم هیچ وقت مظلوم نمایی کنم ولی ما اینجور بزرگ شده‌ایم و عادت داریم.

*معمولا بازیکنان فوتبال به عنوان قشر مرفه جامعه شناخته می‌شوند اما در مورد شما مثل اینکه صدق نمی‌کند.

سقف قرارداد تیم ما ۵۰۰، ۶۰۰ میلیون است، البته من این اندازه نمی‌گیرم، این فصل باشگاه به مشکل مالی خورده است با اینکه سقف قرارداد از ۱۲۰ میلیون به ۶۰۰ میلیون رسیده اما دریافتی ها خیلی کم بوده و مثلا خود من تا امروز فقط ۱۰ میلیون از قراردادم را گرفته ام.

*هوادار استقلال هستی یا پرسپولیس؟

جفت تیم ها را دوست دارم فرقی نمی‌کند.

*بگذار که با این جواب قانع نشویم، از حالا حرفه‌ای رفتار می‌کنی که در صورت پیشنهاد از یکی از دو تیم مشکلی برایت پیش نیاید؟

(با خنده) واقعا رنگ ها برای من فرقی ندارد مثل بعضی از بازیکنان نیستم که از اول روی رنگ خاصی تعصب داشته باشم. زمانی که آقا فرهاد و میلاد که همشهری ما هم هست در استقلال بودند بازی های این تیم را خیلی دنبال می‌کردم و از بازی آنها الگو می‌گرفتم.

*حسین کنعانی زادگان با شما تماس داشت درست است؟

بله آقا حسین به من زنگ زدند و به من گفتند که حواسم بهت هست و هر کمکی که از دستش بر بیاید برایم انجام خواهد داد.

*هر کمکی یعنی کمک می‌کند به پرسپولیس بروی؟

نه،نه نگفت.(با خنده)

*از میان چهره ها فرد دیگری نیز به شما زنگ زد؟

ساسان انصاری هم به من زنگ زد و گفت برای هر کمکی می‌توانم روی او حساب کنم.

*ملاثانی فصل گذشته رکورد دار نباختن در بازی های پیاپی بود اما این فصل وضعیت تیم به کلی به هم ریخت…

بله این فصل باشگاه با مشکل شدید مالی روبرو شد، آقای اشکش از تیم جدا شدند و به خاطر نبود پول ۷،۸ بازیکن اصلی نیز از تیم جدا شدند. بازیکنان فعلی تیم همه جوان و بومی هستند. این تیم با اینکه جوان است اما استعدادهای زیادی در آن حضور دارد. باور کنید اگر به این تیم جوان کمک مالی کنید می توانند جز ۴ تیم صدر نشین لیگ را تمام کنند. حیف این استعداد هاست.

*سقف آرزویت در فوتبال؟

بدون شک رسیدن به تیم ملی و بازی در اروپا که آرزوی هر بازیکن ایرانی است. من عاشق رئال مادرید هستم و با اینکه رویایی است اما دوست دارم روزی در رئال مادرید بازی کنم.

*حرف آخر؟

تشکر می‌کنم از شما از همه کسانی که در این راه به من کمک کردند و مهم تر از همه مادرم که هیچ وقت هیچ چیزی برایم کم نگذاشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *